دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

روزهای کودکی

تغییرات یک سالگی

18مهر 1392 این روزها دانیال بدون کمک کسی با کفش هایی که مامانی براش گرفته راحت راه می ره و بلند بلند و خیلی غلیظ کلمه آب رو تلفظ می کنه طوری که همه فکر می کنن که این بچه چقدر تشنه اس!! در حالیکه نه فقط به آب خوردن بلکه به هر چیزی که می خواد توجه ما رو جلب کنه آب میگه، حتی نصف شب از خواب می پره و تو خواب اب اب می کنه!! نینای نای یاد گرفته و هر آهنگی که یه کم ریتم داشته باشه خودش رو تکون می ده... تقریبا بیشتر چیزهایی که بهش می گیم رو می فهمه و انجام می ده، دانیال برو خرس ات رو بیار، برو کنترل بده بابا... لباست رو بیار بپوشم، پوشکت و عوض کنم و از این دست مسائل حیاتی!!! به شدت به بیرون رفتن علاقمنده به طوری بابا بدون دانیال نباید بیرون بره!!...
18 مهر 1392

مسافرت شمال

3 مهر 92 اولین مسافرت دانیال به شما کشور و دیدن دریا هفته پیش اتفاق افتاد... دانیال به محض رودرویی با دریای نه چندان خوشایند شمال در هوای ابری و موجهای خشمگین دریا خیلی زود به خواب رفت.. شاید جیغ وداد آبهای کدر خیلی زود خسته اش کرد...   ...
3 مهر 1392

سالروز اولین تولد

31شهریور 92 این هم از اولین تولد دانیال و اتمام یکسالگی و شروع سال دوم زندگی... چقدر زود گذشت این یکسال... سالی که نفهمیدم چطور پاییز و  زمستان شد و بهار آمد و تابستان رفت... حالا پسر کوچولوی شیطون  در روز تولدش هر چقدر بخواد می تونه راه بره و قدم های کج و کوله برداره و تلاپی بخوره زمین... حالا دیگه وقت کفش به پا کردنشه.. تقریبا یک هفته ایی می شه که داره تمرین می کنه و روزهای اول تنها یکی دو قدم بر میداشت و حالا می تونه به راحتی راه بره... خیلی زودتر از اونی که فکرش رو کنیم بچه ها بزرگ می شن!!               کیک اقیانوسی دانیال حمله دانیال به سمت کیک فشفشه ایی (به قو...
3 مهر 1392
1